پارسی شات

عجایب جهان - اطلاعات عمومی - عشقولانه - اس ام اس

پارسی شات

عجایب جهان - اطلاعات عمومی - عشقولانه - اس ام اس

یک پنجره.......

من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم!

و مغز من هنوز

لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را،

در دفتری، به سنجاقی

مصلوب کرده بودند...

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود

و در تمام شهر

قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند،

وقتی که چشم های کودکانه ی عشق مرا

با دستمال تیره قانون می بستند،

و از شقیقه های مضطرب آرزوی من

فواره های خون به بیرون می پاشید،

وقتی که زندگی من دیگر

چیزی نبود،

هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری،

دریافتم که باید،

                باید،

                       باید،

دیوانه وار دوست بدارم!!!

یک پنجره برای من کافی است!

یک پنجره....

            به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت...

دوستت دارم

پیام های مهربانی را بشنو ببین که چگونه برایت سروده ام
ببین که چگونه به عشق تو می نویسم و کاغذ سیاه می کنم
شاید قبول نداشته باشی اما بدان قبول داشته باشی
از همین امروز برای همیشه دوستت دارم و بیادتم


منبع: a-lovely-girl.blogfa.com

عشق

سفر کردم که از یادم بری ، دیدم نمیشه

آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه

غم دور از تو بودن بی پرم کرد

نرفت از یاد من عشق ، سفر عاشقترم کرد . . .

منبع: a-lovely-girl.blogfa.com

وقتی که عاشقم شدی......

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت............................

منبع: a-lovely-girl.blogfa.com

شهر عشق

درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود

منبع: a-lovely-girl.blogfa.com